کد مطلب:225245 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:452

بیان خبری که از حضرت امام رضا با برادرش زید روی داده است
در عیون اخبار مأثور است از حسین بن موسی الوشاء البغدادی روایت كرده اند كه گفت در خراسان در حضور مبارك امام رضا علیه السلام در مجلس آن حضرت حضور داشتم و برادر آن حضرت زید بن موسی علیه السلام حاضر بود و روی به جماعتی كه شرف حضور داشتند آورده بر ایشان افتخار می جست و می گفت ما چنان و ما چنین و همی از ما و ما اظهار می نمود و در این حال حضرت ابی الحسن الرضا علیه السلام روی با قومی داشت و ایشان را حدیث می فرمود پس سخنان زید را بشنید و روی مبارك بدو آورد و فرمود:

«یا زید اغرك قول ناقلی الكوفة ان فاطمة علیهاالسلام احصنت فرجها فحرم الله ذریتها علی النار و الله ما ذلك الا الحسن و الحسین و ولد بطنها خاصة فاما ان كان موسی بن جعفر علیهماالسلام یطیع الله و یصوم نهاره و یقوم لیله و تعصیه انت ثم تجیئان یوم القیمة سواء لانت اعز علی الله عزوجل منه ان علی بن الحسین علیهمالسلام یقول كان لمحسننا كفلان من الاجر و لمسیئنا ضعفان من العذاب» ای زید آیا مغرور كرده است و فریب داده است تو را قول نقالان و به قولی بقالان كوفه یعنی بعضی اخبار و كلمات ایشان در جلالت فاطمه علیهاالسلام و مقام عصمت و عفت و صیانت و حفاظت آن حضرت از نامحرم از این روی خدای تعالی ذریة او را بر آتش حرام كرد یعنی تو نیز چون خود را از ذریة فاطمه سلام الله علیها می دانی آتش را بر خود حرام می شماری اگر چه مرتكب هر كاری بشوی سوگند به خدای این شأن و حرمت جز برای حسن و حسین و فرزندان بطنی آن حضرت عصمت آیت علیهم السلام نیست و اگر چنان باشد كه تو گمان می بری پس اگر موسی بن جعفر علیه السلام اطاعت خدای را نماید و روز خود را به روزه بسپارد و شب خویش را به نماز و عبادت گذارد و تو عصیان امر قادر سبحان را نمائی و از آن پس در بامداد قیامت تو و آن حضرت در پیشگاه خالق مهر و ماه یكسان



[ صفحه 244]



وارده شوید و عمل هر دو مساوی باشد هر آینه تو از حضرت كاظم علیه السلام در حضرت خداوند عزوجل عزیزتر و گرامی تر خواهی بود همانا علی بن الحسین علیه السلام می فرمود برای نیكوكار ما دو بهره از پاداش نیك و برای بدكار ما دو برابر عذاب است.

حسن و شاء گوید از آن پس امام رضا علیه السلام روی با من آورد و فرمود ای حسن این آیه ی شریفه را چگونه قرائت می كنید «قال یا نوح انه لیس من اهلك انه عمل غیر صالح» عرض كردم بعضی از مردم «انه عمل غیر صالح» به وصف قرائت می نمایند و برخی «انه عمل صالح» می خوانند و او را از پدرش نفی می كنند یعنی به اضافه كه قرائت شود فرزند نوح علیه السلام را از وی نفی می نمایند یعنی معنی این می شود كه اگر بگوئیم عمل غیر صالح بر طریق وصف یعنی عملی است غیر صالح یعنی پسر نوح نیكو و صالح نبود و اگر عمل غیر صالح گوئیم و عمل بر غیر اضافه كنیم معنی این می شود كه فرزند نوح از عمل نوح نبود بلكه عمل كسی است كه بد كاره است.

امام رضا علیه السلام فرمود «كلا لقد كان ابنه و لكن لما عصی الله عزوجل نفاه عن ابیه كذا من كان منالم یطع الله عزوجل فلیس منا و انت اذا اطعت الله عزوجل فانت منا اهل البیت» كنعان محققا فرزند نوح علیه السلام بود یعنی زن آن حضرت كه پیغمبر خداوند است البته به فاحشه نمی پرداخت و خداوند او را به پاس نبوت نبی خود از كردار شنیع حفظ می فرمود و لكن چون در حضرت خداوند عزوجل بنا فرمانی رفت خداوند قهار او را از نسبت به فرزندی نوح علیه السلام و آن شأن و شرافت و جلالت و ابهت پیغمبر زادگی خارج ساخت یعنی به پاداش آن معصیت از آن منقبت مهجور شد و چون صفتی و كرداری پیش نهاد ساخت كه در خور صالحان و فرزندان پیغمبران نبود و گوهر ابوت و نبوت را از آن كردار بیزاری بود او را از آن نسبت كناری داد هم چنین است حالت كسانی كه از ما، و منسوب و متصل هستند اگر اطاعت امر خدای را نكنند از ما نیستند و تو اگر اطاعت خدای عزوجل را نمودی از ما اهل بیت هستی یعنی این شأن و شرافتها همه در تحت اطاعت و عبادتها مندرج انتساب فقط كافی نیست بنده ی حبشی چون



[ صفحه 245]



اطاعت كند منزلت سید قرشی دارد سید قرشی چون مخالفت امر خدای را نماید هزاران مرحله از بنده ی حبشی دورتر شود. محمد بن ابی بكر به واسطه ی نهایت صفوت ارادت و خلوص اطاعت مقام فرزندی امیرالمؤمنین علیه السلام حاصل نماید اما زیدالنار یا جعفر كذاب یا امثال ایشان را حالتی دیگر پیش آید. جناب لقمان با آن چهره ی سیاه پذیرفته و ولی حضرت اله و حكمران مهر و ماه می شود و فرزند آدم و نوح كه قاتل و عاصی می شوند دچار روزگاری سیاه و حالی تباه می شوند پس در پیشگاه خداوند تمامت ارجمندی ها و ارتفاع منازل در اطاعت است و این خبر در عیون اخبار با اندك تفاوتی از یاسر خادم روایت شده است.

در عیون از ابن ابی عبدون از پدرش مروی است كه چون زید بن موسی برادر امام رضا علیهماالسلام را كه در بصره خروج كرده و خانه های عباسیان را به آتش سوخته بود نزد مأمون حاضر كردند و این داستان در سال یكصد و نود و نهم هجری بود و او را از این روی زید النار نامیدند مأمون گفت ای زید در بصره خروج كردی و از آن در گذشته كه ابتداء به خانه های دشمنان ما از امیة و ثقیف و غنی و باهله و آل زیاد شروع نمائی و خانه های بنی عم خود را قصد كردی زید مردی شوخ و مزاح بود گفت ای امیرالمؤمنین «اخطأت من كل جهة و ان عدت بدأت باعدائنا» از همه جهت به خطا رفتم و به خطا كار كردم اگر دیگر باره به مدینه باز شدم ابتدا به سوختن خانه ی دشمنان خودمان می كنم مأمون از این سخن بخندید و زید را به خدمت برادرش امام رضا بفرستاد و پیام داد كه من جرم زید را به پاس حرمت تو ببخشیدم چون زید را به حضرت امامت آیت آوردند سخت او را به درشتی و خشونت بیازرد و از حضور مبارك براند و سوگند یاد فرمود كه تا زنده باشد ابدا با زید تكلم نفرماید.

راقم حروف گوید: ندانیم جناب زید النار در موقعیت به تكرار نار و احراق دیار مقصودش تجدید سوختن بقیه خانه های بنی عباس كه اعدای ایشان بودند بود یا نبود از این پیش به حدیث سابق و حكایت زید اشارت رفته است ابوالخیر علی بن



[ صفحه 246]



احمد نسابه از مشایخ خودش حدیث كرده است كه زید بن موسی با منتصر منادمت داشت.

راقم حروف گوید: گویا معتصم باشد زیرا كه وفات زید در زمان متوكل و منتصر بعد از متوكل است. بالجمله او را در سخن كردن درنگی در عرض كلمات می رفت و شیرینی در كلام داشت و زیدی بود و در بغداد نزدیك نهر كرخایا منزل می نمود و در زمان ابوالسرایا كه سبقت نگارش یافت از جانب او در كوفه حكومت می كرد و چون ابوالسرایا كشته و جماعت طالبیین پراكنده شدند و پاره ای در بغداد و برخی در كوفه پنهان و جمعی به جانب مدینه شتابان گشتند از جمله ایشان زید بن موسی بود كه متواری شد و حسن بن سهل در طلب وی بر آمد چندانكه او را به دست آورده به زندان در افكند و از آن پس او را حاضر كرده تا گردنش را بزند و شمشیر زن شمشیرش بیرون كشید و چون بدو نزدیك آمد تا گردنش را بزند و این وقت حجاج خیثمه حضور داشت با حسن گفت ایها الامیر چنان به صواب می بینم كه در قتل زید شتاب نكنی و مرا بخوانی كه نصیحتی دارم حسن او را بخواند و سیاف دست بازداشت چون حجاج با حسن نزدیك شد گفت ایها الامیر آیا در قتل زید امری از امیرالمؤمنین به تو صادر شده است گفت نشده است گفت پس از چه روی پسر عم امیرالمؤمنین را بدون اذن و امر او و استطلاع رای و اندیشه ی او می كشی آنگاه داستان ابوعبدالله بن افطس را در خدمت مأمون معروض داشته گفت هارون الرشید او را نزد جعفر بن یحیی محبوس ساخت و جعفر بدون اجازت و فرمان هارون وی را بكشت و سروی را با هدایای نوروزیه در طبقی برای هارون بفرستاد و از آن پس چون رشید مسرور كبیر را به قتل جعفر بن یحیی فرمان كرد با مسرور گفت اگر جعفر از تو از گناه خود كه او را بدان سبب می كشی بپرسد چه بود بگو رشید تو را به خون پسر عمش ابن افطس كه او را بدون امر من بكشتی می كشد. آنگاه حجاج بن خیثمه با حسن بن سهل گفت آیا ایمن هستی



[ صفحه 247]



از اینكه وقتی در میان تو و امیرالمؤمنین مأمون حادثه و غبار كدورتی پدید آید در حالتی كه تو این مرد را كشتی با تو همان احتجاج را نماید كه رشید با جعفر بن یحیی نمود یعنی تو را به خون وی بكشد حسن گفت خداوند تو را جزای نیكو دهاد پس از آن بفرمود تا زید را از محل بلند كرده به زندانش بازگردانیدند و زید همچنان در زندان جای داشت تا امر ابراهیم بن مهدی و خدیعت او در بغداد ظاهر شد و مردم به بغداد بر حسن بن سهل بشوریدند و او را از بغداد بیرون كردند و زید در بغداد ببود تا گاهی كه او را نزد مأمون حمل كردند و مأمون او را به خدمت برادرش حضرت امام رضا (ع) فرستاد و امام رضا او را رها فرمود و زید تا آخر زمان خلافت متوكل بزیست و در سر من رأی بدرود زندگانی فرمود.

و نیز در عیون اخبار از ابوالصلت هروی مروی است كه گفت از حضرت امام رضا (ع) شنیدم كه از پدر بزرگوارش حدیث می كرد كه اسماعیل در خدمت صادق (ع) عرض كرد ای پدر گرامی در امر گناه كاری كه از ما باشد یا از غیر ما باشد چه می فرمائی؟ فرمود: «لیس بامانیكم و لا امانی اهل الكتاب من یعمل سوءا یجزبه» هیچ كس از هیچ طبقه نمی تواند از عذاب خدای ایمن باشد هر كس عمل بد نماید مكافاتش را دریابد.

از حسن بن جهم مروی است كه گفت در خدمت امام رضا (ع) مشرف بودم و زید بن موسی (ع) برادرش حاضر بود و آن حضرت می فرمود «یا زید اتق الله فانا بلغنا ما بلغنا بالتقوی فمن لم یتق و لم یراقبه فلیس منا و لسنا منه یا زید ایاك ان تهن من به تصول من شیعتنا فیذهب نورك یا زیدان شیعتنا انما ابغضهم الناس و عادوهم و استحلوا دمائهم و اموالهم لمحبتهم لنا و اعتقادهم لو لا یتنا فان انت اسأت الیهم ظلمت نفسك و بطلت حقك»ای زید از خدای بترس و كار به تقوی بر همانا ما به این مقام و منزلت كه رسیده ایم به واسطه ی تقوی و پرهیزكاری است پس هر كس در حضرت باری پرهیزكاری نكند و مراقبت به آن امر و امور دینیه نورزد از ما نیست و ما از وی نیستیم ای زید سخت بپرهیز كه اگر كسی از شیعیان ما را دریابی خوار



[ صفحه 248]



و خفیف شماری پس آن نور تو برود ای زید همانا نامردمان با شیعیان دشمنی و عداوت ورزند و خون و مال ایشان را حلال گردانند تا چرا با ما محبت دارند و به ولایت ما معتقد هستند پس با این حال اگر تو با ایشان بدی كنی ستم بر خویشتن كرده ای و حقت را باطل نموده ای. حسن بن جهم گوید پس از آن حضرت امام رضا علیه السلام روی به من آورد و فرمود ای پسر جهم «من خالف دین الله فابرء منه كائنا ما كان من ای قبیلة كان» هر كس به دین خدای مخالفت جوید از وی برائت و بیزاری بجوی هر كه خواهی گو باش و از هر قبیله خواهد باشد و هر كس با خدای دشمنی نماید تو با وی دوستی مجوی هر كس خواهد باشد و از هر قبیله گو باش عرض كردم یا ابن رسول الله كیست كه با خدای دشمنی كند؟ فرمود هر كس معصیت خدای را نماید.

ابن خلكان در وفیات الاعیان می گوید: چنان روی داد كه برادر آن حضرت زید بن موسی علیهماالسلام در بصره بر مأمون خروج كرد و نسبت به مردم آنجا هتاكی نمود مأمون آن حضرت را به آنجا فرستاد تا او را از آن كار بازدارد و امام رضا علیه السلام بدو آمد و به او فرمود وای بر تو ای زید با مسلمانان در بصره كردی آنچه كردی و تو چنان می دانی تو پسر فاطمه دختر رسول خدای صلی الله علیه و آله باشی سوگند با خدای از تمام مردمان رسول خدای بر تو شدیدتر و سخت تر است ای زید «ینبغی لمن اخذ برسول الله ان یعطی به» هر كس می خواهد خود را به رسول خدای صلی الله علیه و آله و سلم منسوب دارد و به آن واسطه از مردمان بگیرد بسیره و اخلاق آن حضرت برود. چون این كلام مبارك به مأمون رسید بگریست و گفت شایسته این است كه اهل بیت رسول الله چنین باشند.

در كشف الغمه مسطور است كه زید گفت چون مرا به حضور مأمون در آوردند نظری به من افكنده گفت وی را نزد برادرش ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام ببرید آن حضرت ساعتی مرا در حضور مباركش ایستاده بگذاشت پس از آن فرمودای زید «سوأة لك ما انت قائل لرسول الله صلی الله علیه و آله و سلم اذا سفكت الدماء و اخفت السبیل و



[ صفحه 249]



اخذت المال من غیر حله لعله غرك حدیث حمقی اهل الكوفه ان النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال ان فاطمة احصنت فرجها فحرمها الله و ذریتها علی الناران هذا لمن خرج من بطنها و الحسن و الحسین فقط و الله ما نالوا ذلك الا بطاعة الله فلئن اردت ان تنال بمعصیة الله ما نالوا بطاعته فانك اذا لا كرم علی الله منهم»

و نیز در كتاب عیون از ابراهیم بن محمد همدانی مسطور است كه گفت از حضرت امام رضا علیه السلام شنیدم فرمود «من احب عاصیا فهو عاص و من احب مطیعا فهو مطیع و من اعان ظالما فهو ظالم و من خذل عادلا فهو خاذل انه لیس بین الله و بین احد قرابة و لا ینال احد ولایة الله الا بالطاعة» هر كس دوست بدارد گناه كاری را خود او گناه كار است یعنی این دوستی با گناه كار عصیانی است و هر كس اطاعت كند مطیعی را مطیع و هر كس تنها گذارد عادلی را و مخذول نماید او را خودش مخذول و تنها می شود همانا در میان خداوند و هیچكس قرابتی و حق خویشاوندی نیست و احدی به ولایت و دوستی خدا نائل نشود مگر به دستیاری طاعت و فرمان برداری.

«و لقد قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لبنی عبدالمطلب ایتونی باعمالكم لابانسابكم و احسابكم» رسول خدای صلی الله علیه و آله و سلم با فرزندان عبدالمطلب فرمود اعمال خود را به حضرت من عرضه دهید نه انساب و احساب خود را قال الله تبارك و تعالی «فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم یؤمئذ و لا یتسائلون فمن ثقلت موازینه فاولئك هم المفلحون و من خفت موازینه فاولئك الذین خسروا انفسهم فی جهنم خالدون» خداوند تبارك و تعالی می فرماید چون در صور دمیدند و قیامت بر پای شد نسبی در میان نباشد یعنی خویش بر خویش خود ترحم نیاورد و همه به كار خود گرفتار و از دیگران بی خبر باشند و از سودمندی خویشاوندی حدیثی نرود پس هر كس ترازوهای اعمال او به ثقل ایمان و اعمال صالحه گران بار باشد این چنین مردم از آتش دوزخ و شداید محشر رستگار گردند و به درجات بهشت برخوردار شوند و كسانی كه موازین اعمال ایشان سبك و از اعمال صالحه محروم باشند ایشان كسانی هستند كه بر نفوس خود



[ صفحه 250]



خسارت كرده و برای چنین روزی تحصیل سرمایه ی نیكو و عملی صالح نكرده باشند و جاویدان در میزان بپایند.

و هم در عیون از علی بن موسی بن علی قرشی مروی است كه حضرت امام رضا علیه السلام فرمود «رفع القلم عن شیعتنا» قلم از شیعیان ما برداشته شده است یعنی سیئات ایشان را نمی نویسند عرض كردم ای سید من این امر چگونه است؟ فرمود «لانهم اخذ علیهم العهد بالتقیة فی دولة الباطل یأمن الناس و یخوفون و یكفرون فینا و لا نكفر فیهم و یقتلون بنا و لا نقتل بهم ما من احد من شیعتنا ارتكب ذنبا او خطاء الاناله فی ذلك غم محص عنه ذنوبه و لوانه اتی بذنوب بعدد القطر و المطر و بعدد الحصی و الرمل و بعدد الشوك و الشجر فان لم ینله فی نفسه ففی اهله و ماله و ان لم ینله فی امر دنیاه ما یغتم به لحائل له فی منامه ما یغم به فیكون ذلك تمحیصا له ذنوبه» به علت اینكه از شیعیان ما عهد و پیمان گرفته شده است كه در زمان دولت باطل به تقیه و پرهیزكار كنند در روزگار مردمان را ایمن می نمایند لكن شیعیان ما را دچار خوف و بیم می گردانند و ایشان را به واسطه ی محبت و پیروی ما تكفیر می نمایند اما ما در كار ایشان تكفیر نمی شویم و ایشان به سبب ما كشته می شوند و ما به سبب ایشان شهید نمی گردیم هیچ یك از شیعیان ما نیستند كه مرتكب گناهی یا خطائی بشود جز اینكه در این امر غمی و اندوهی بدو می رسد كه پاك و زدوده می گرداند گناهان او را اگر چند گناهان او به شمار قطرات و عدد دانه های باران و شمار سنگریزه ها و ریگها و به عدد خارها و درختها باشد پس اگر غمی و اندوهی دچار وی نگردد در اهل و مال او برسد و اگر در كارهای دنیائی به غمی و اندوهی بر نخورد در عالم خواب او به غم و اندوهی مبتلا شود تا به این وسیله گناهان او ریخته و پاك گردد.

راقم حروف گوید: چون به این گونه خبرها نظری به دقت رود مكشوف آید كه خداوند تعالی چه جلالت شأن و چه قدرت و اختیارات تامه ی كامله و تصرفات جامعه شامله به حضرات ائمه هدی علیهم السلام داده است در حقیقت همان طور كه در تفسیر



[ صفحه 251]



آیه ی شریفه «ان الینا ایابهم ثم ان علینا حسابهم» یا اینكه حب ایشان ایمان و بغض ایشان كفر یا اینكه قسیم بهشت و دوزخ و امثال آن كه وارد است راجع به خودشان می شود و هر چه خواهند می كنند و خواست ایشان خواست خدای تعالی و خواست خدای تعالی خواست ایشان چنانكه در این مقام در باب شیعیان و محبان خودشان این طور می فرمایند و گناهان ایشان را هر قدر بسیار باشد به چیزی نمی شمارند و كفاره معاصی ایشان را به همان اندوه و غمی كه بر ایشان روی كند اگر چه در عالم خواب هم باشد اكتفا می فرمایند اما دشمنان ایشان اگر دارای تمام عبادات و حسنات باشند برای ایشان مفید نیست و اگر هزاران ضرر مالی و آفات جانی و آسمانی بینند برای ایشان سودمند نخواهد گردید و اگر در این جهان هزار بیم و خوف بر ایشان روی كند اسباب تخفیفی برای فزع اكبر محشر نخواهد شد.